شکیبا افخمی راد | شهرآرانیوز؛ محمد حق گو، آهنگ ساز و پیشکسوت موسیقی خراسان که ساخت آثاری، چون آلبوم «سرو خرامان» و موسیقی متن سریالهای تلویزیونی «زیر گنبد کبود»، «گره»، «سودا»، «طرقه» و فیلمهای سینمایی «قهوه اسپرسو»، «کودک شاعر»، «سیاوشون» و قطعاتی برای گروه کر و پیانو را در کارنامه دارد، به تازگی آلبوم «نغمههای شهر من، بیرجند» را منتشر کرده است؛ آلبومی دارای چهار اپیزود که به گفته خود حق گو با دست مایه قرار دادن ملودیها و نغمههایی از موسیقی بیرجند، خاطراتی از طبیعت و مردمان خون گرم زادگاه این آهنگ ساز پیشکسوت را ورق میزند.
حق گو امیدوار است با انتشار آلبوم «نغمههای شهر من، بیرجند» توانسته باشد به شهر و منطقه خودش و همچنین به آدمهایی که با تشویق هایشان باعث شده اند راهش را ادامه دهد، ادای دین کند. این هنرمند خراسانی که سال هاست در مشهد زندگی میکند و بنیان گذار اولین آموزشگاه موسیقی در مشهد است، در گفتگو با ما درباره ویژگیهای آلبومش و همچنین وضعیت پرداخت به موسیقی محلی توضیحات بیشتری ارائه کرده که در ادامه پیش روی شماست.
حدود ۱۰ یا ۱۵ سال پیش تصمیم گرفتیم آلبومی به نام «سمفونی بیرجند» را با حمایت ارگانی دولتی منتشر کنیم که به علت برآوردهای اشتباه، روند کار به درستی پیش نرفت و ناچار شدیم کار را با ارکستر ناقص ضبط کنیم. ازآنجایی که اثر با شیوه الکترونیک ضبط شده بود و کیفیت درست و مناسبی نداشت، من دوباره طی این سالها قطعات را بازیابی و در فرمی شامل چهار اپیزود ضبط کردم تا دینی را که به مخاطب موسیقی و مردم داشتم ادا کنم.
خیر، فقط دو اپیزودش در آن کار ضبط شده بود که ما دوباره آنها را با اجرای سازها به صورت زنده ضبط کردیم. در این آلبوم به بخش از آیینهای بیرجند پرداخته ایم و از کلمهها و واژههایی که در گویش بیرجندی رایج بوده و الان فراموش شده است، استفاده کرده ایم. در اپیزود اول به طبیعت بیرجند اشاره شده و تلاشم در تصویر خاطرهای بوده است که از دشتهای بی کران و زیبای بیرجند داشتم. اپیزود دوم شامل دو قسمت میشود؛ ابتدا فراق خوانی که در بیرجند از شنیدنیترین انواع موسیقی آوازی است. بخش دوم هم اجرای یک کوئینتت سازها بادی چوبی است که ساز نی را به عنوان سولیست همراهی میکنند.
اپیزود سه درباره آشنایان و مردمانی است که از هرکدام خاطرهای داشتم و در اپیزود چهارم هم علاوه بر اینکه کلمههای قدیمی را دوباره زنده کرده ایم، در قالب یک گفتگو به خاطرات زمانهای قدیم و مهربانیهایی که مردم نسبت به یکدیگر داشته اند، پرداخته ایم. نگاه آلبوم «نغمههای شهر من، بیرجند» از لحاظ ملودی و بخش بزرگی از هارمونی مربوط به موسیقی محلی و نغمهها و نجواهای رایج در منطقه بیرجند است. اما ما میشنویم که در ساختار آهنگ سازی از سازهای زهی، بادی و کوبهای جهانی استفاده شده است. درباره ترکیب فضای موسیقی محلی و جهانی در کار و چرایی این اتفاق توضیح دهید.
تحصیلات من در حوزه موسیقی جهانی است، اما به موسیقی محلی و اقوام ایران هم علاقه مندم؛ ازاین رو به طور معمول در کارهایم از ادغام این دو فضا بهره میگیرم. در مجموع نیز این ساختار سازبندی را میپسندم و باور دارم که زبان مشترکی در میان مردم جهان است. یعنی وقتی فردی که با فرهنگ کشور ما آشنا نیست و به این آلبوم گوش میکند، به دلیل نوع سازبندی کار راحتتر میتواند با ملودی و آهنگ ارتباط برقرار کند.
ضبط آلبوم «نغمههای شهر من، بیرجند» بسیار گسترده بود. گفت وگویی را که در اپیزود چهارم وجود دارد در بیرجند ضبط کردیم؛ همچنین بخشی از سازهای کوبهای در مشهد و بقیه سازها، شامل سازهای زهی و بادی برنجی در تهران ضبط شده است.
به طورکلی کسی که در جغرافیای ما، در زمینه هنر به ویژه موسیقی فعالیت میکند، باید از همان ابتدا بداند که نگاه اقتصادی داشتن به این کار غلط است. من از روزی که مراحل تولید آلبوم را شروع کردم، به هیچ عنوان به موضوع بازگشت هزینهها فکر نکردم، چه برسد که دنبال سودی از آن باشم. در واقع قیمتی هم که برای این آلبوم در نظر گرفته شده، طبق تعرفههای شرکت منتشرکننده است. من شهرم را دوست دارم و با موسیقی آن در این آلبوم خاطره بازی کرده ام تا ادای دینی به زادگاهم باشد.
انجمن موسیقی ایران در دورانی که علی ثابت نیا مدیریتش را برعهده داشت و همچنین انجمن موسیقی خراسان جنوبی در تولید این کار مشارکت کردند. در غیر این صورت شاید من به تنهایی از عهده همه هزینههای ضبط برنمی آمدم.
شنیده ام آلبوم در سایت ارائه دهنده آن جزو پرفروشترینها بوده است و من فکر میکنم همشهریهای بیرجندی من به خاطر اسم کار دوست داشتند آن را بشنوند، اما اینکه این کار برایشان جذاب باقی بماند مسئله دیگری است. چون اهمیت دارد که کار به گونه باشد که بتواند در نظر مخاطب جالب باقی بماند و جزو آن دسته کارهایی نباشد که یک بار شنیده و فراموش میشوند؛ موضوعی که دست من نیست و به آینده و تاریخ هنر و سلیقه مخاطب برمی گردد.
ما در روزهای آخر آماده سازی آلبوم با کمبود بودجه روبه رو شدیم، به طوری که حتی نسخههای فیزیکی آلبوم را منتشر نکردیم و فقط به انتشار نسخه مجازی آن اکتفا کردیم تا کار شنیده شود. در این شرایط اجرای زنده قطعات آلبوم هم هزینههای زیادی خواهد داشت، چون باید نوازندههای زیادی از شهرهای مختلف برای اجرا گرد هم بیایند.
ازاین رو من فکر میکنم اول باید صبر کنیم ببینیم مردم این موسیقی را دوست دارند، یا روی آنها تأثیری میگذارد و بعد برای اجرای زنده تصمیم بگیریم. از طرف دیگر من الان باتوجه به شرایط اقتصادی که وجود دارد نمیتوانم برای اجرا هزینه روی دست کسی بگذارم. برای چنین اجراهایی باید در برنامه ریزیهای کلان فکری شود و متولیان هنر باید کاری را که برای هنر لازم است انجام دهند.
الان نگاهها بیشتر اقتصادی شده و اسپانسری هم که پشت کارها قرار بگیرد، به دنبال سود مالی است؛ ازاین رو برای کارهای فرهنگی و هنری نیاز به سوبسیدهای دولتی داریم که به نظر من در این سالها به طور کامل قطع و این یعنی فرهنگ و هنر به حال خودش رها شده است. از طرف دیگر دانشگاههای ما کارشناس واقعی موسیقی تربیت نمیکنند و خروجی بی کیفیتی دارند. در حوزه انتشار کتابهای مرتبط با موسیقی نیز نظارتی وجود ندارد. این در حالی است که کتابهایی که در زمینه موسیقی مقامی منتشر میشوند، در آینده به عنوان مستندات استفاده خواهند شد و نباید حاوی اطلاعات غلط باشند.
در واقع نظارتی که در این زمینهها وجود دارد، به صورت فرمایشی است و آن قدر که به شعر توجه میشود، به موسیقی اهمیت داده نمیشود؛ از همین رو میبینیم در رسانهای مانند رادیو و تلویزیون که منبع شنیداری جامعه است، کارهایی اجرا میشود که سازهایشان کوک نیستند. همه این اتفاقات نیز دلیلی بر وضعیت نابسامان موسیقی مملکتمان است. دراین بین تضمینی نیست افرادی مانند من که دوست دارند کارشان را به شیوه درستی انجام دهند موفق باشند، چون به مخاطب آگاه نیاز دارند تا به آنها نشان دهد، کارشان را درست انجام میدهند یا خیر.
این یک سیکل میان سه عنصر محصول هنری، هنرمند و مخاطب است. وقتی که محصول هنری غنی و هنرمند فکور باشد مخاطب خودش را ارتقا میدهد. مخاطب که خودش را ارتقا دهد، هنرمند را مجبور میکند در سیکل بعدی یک قدم بالاتر برود و محصول هنری بهتری ارائه کند. این چرخه ادامه پیدا میکند و مخاطب به شنوندهای آگاه تبدیل میشود.
الان رادیو و تلویزیون ما موسیقی را پخش میکند که در سیر نزولی سلیقه مخاطب تأثیر گذاشته است. سلیقه مخاطب که تنزل پیدا کند، هنرمند سلیقه اش تغییر میکند و بعد کیفیت محصول هنری پایین میآید. در این شرایط اگر یک نوازنده هم سازش ناکوک باشد، برایش اهمیتی ندارد؛ چون میداند مخاطبش تشخیص نمیدهد.
نیازی به آمدن سالهای آینده نیست و در همین سالهایی که در آن زندگی میکنیم هم بخش بزرگی از نغمهها و ترانههای قدیمی فراموش شده اند؛ برای مثال دیگر مادری را نمیبینیم که بلد باشد لالایی بخواند. به نظر من اگر نگاه به موسیقی به عنوان تأثیرگذارترین هنری که بر ذهن افراد جامعه اثر میگذارد عوض نشود و اگر در معاونتهای فرهنگی هنری وزارت ارشاد افراد ورزیده و کارشناسی حضور نداشته باشند، وضعیت موسیقی نه تنها تغییر نمیکند، بلکه بدتر هم خواهد شد. متأسفانه مسئولان فقط در شعارهایشان به موسیقی اهمیت میدهند. بسیار هم هزینه میکنند تا جلساتی برای بررسی وضعیت موسیقی برگزار کنند، اما این جلسات خروجی ندارد.